شروع کمپین عیدانه یک کاربلد

| تا 80% تخفیف استثنایی

جستجو پیشرفته محصولات
0
سبد خرید خالی است.
ورود | ثبت نام
captcha
با ورود و یا ثبت نام در یک کاربلد شما شرایط و قوانین استفاده از سرویس‌های سایت یک کاربلد و قوانین حریم خصوصی آن را می‌پذیرید.
ورود | ثبت نام
captcha
با ورود و یا ثبت نام در یک کاربلد شما شرایط و قوانین استفاده از سرویس‌های سایت یک کاربلد و قوانین حریم خصوصی آن را می‌پذیرید.

تلفیق فلسفه و مدیریت پروژه

خواندن این مطلب

5 دقیقه

زمان میبرد!

تلفیق فلسفه و مدیریت پروژه

دانش بین‌رشته‌ای

اولین بار سال‌ها پیش در یک کلاس بازاریابی عبارت دانش بین‌رشته­‌ای را شنیدم. دانش بین رشته‌ای معلومات جدیدی است که از تلفیق نظریه و یا کاربرد تکنولوژیک دو یا چند رشته دیگر به‌وجود می‌­آید. مانند مهندسی پزشکی و مکاترونیک. در این مقاله به بررسی تلفیق رشته‌های ظاهراً بی‌ربط می‌پردازم.

نوآوری با تلفیق

تلفیق یا آمیختن، یکی از معمول‌ترین روش‌های خلق و نوآوری است. چه این خلق در دنیای مفهوم و ایده­‌ها باشد و چه در مورد اشیاء و اجسام که به ابداع و اختراع منجر می‌شوند. از نظر آدم‌های خلاق تقریباً امکان مرتبط کردن تمام مفاهیم با یکدیگر وجود دارد. اگر چه، در ابتدا این ارتباط نشدنی و دور از ذهن به نظر می‌رسد همچون ترکیب فلسفه و مدیریت پروژه.

 

فلسفه و مدیریت پروژه!

چطور فلسفه را با مدیریت پروژه ترکیب کنیم؟! با استفاده از دو مفهوم که آن‌ها را «مشکل اول» و «مشکل اصلی» می‌نامیم. مفهوم را از فلسفه می‌گیریم و کاربرد را در مدیریت پروژه جستجو می‌کنیم. خب حالا این مشکل اول و مشکل اصلی چیست؟ برای پاسخ به این پرسش، ابتدا سری به فلسفه می‌زنیم.

اصلی و فرعی در فلسفه

از نظر یک فیلسوف مفاهیم مرتبط به هم در یک حوزه، به دو دسته اصلی و فرعی تفکیک می‌شوند. عده‌ای معتقدند که وجود اصل است و سایر مفاهیم فرع. به این باور اصالت وجود و یا اگزیستانسالیسم گفته می­شود. عده­‌ای هم معتقدند که اصل همه چیز ماده است. این عقیده اصالت ماده یا متریالیسم نام دارد. هر انسانی هم برای خود، به اصل‌ها و فرع‌هایی قائل است. به‌عنوان مثال، من به اصالت پرسش معتقدم که بعداً راجع به آن خواهم نوشت.

مدیریت پروژه

حالا نوبت دانش مدیریت پروژه است. به شکل بسیار ساده، در مدیریت پروژه ابتدا یک کار بزرگ (پروژه) را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم می­‌کنیم. سپس، رابطه هریک از این بخش‌های کوچک را با سایر بخش‌ها تعیین می‌کنیم. آنگاه مشخص می‌کنیم که کدام را در ابتدا پیش برده و سپس سراغ کدام بخش برویم. در آخر هم پیشرفت هریک از این بخش‌ها را اندازه می‌گیریم. برای تعیین پیشرفت کل پروژه تا یک مقطع مشخص زمانی، مقدار پیشرفت هر فعالیت را با پیشرفت سایر فعالیت‌ها جمع می‌کنیم.

مسئله اینجاست که ارزش هر کار کوچک (فعالیت) لزوماً با فعالیت‌های دیگر برابر نیست. به همین دلیل، به هر فعالیت یک معیار اهمیت (ارزش وزنی) اختصاص می‌دهیم. پیشرفت هر فعالیت را در ارزش وزنی آن ضرب می‌کنیم. نتیجه حاصل را با پیشرفت سایر فعالیت‌ها جمع  و پیشرفت کل کار (پروژه) را محاسبه کنیم.

 

 

پروژه زندگی

به بحث اصلی برگردیم. زندگی یک پروژه بزرگ است که از ریزپروژه‌­هایی (subproject) تشکیل شده است. ریزپروژه‌­هایی مانند اهداف و رؤیاهایی که ما برای خودمان تعریف می­‌کنیم. به نظر شما چرا بیشتر مردم در زندگی به خواسته­‌ها و رؤیاهایشان نمی‌رسند؟! چرا انسان‌ها با علم ایجاد تغییر برای رسیدن به آرزوهایشان، هیچ وقت این کار را انجام نمی‌دهند؟! و درصورت اقدام نیز، اکثریت به نتیجه دلخواه‌شان نمی‌رسند؟!

حال به معرفی مفاهیم مربوط به  تلفیق فلسفه و مدیریت پروژه می‌پردازیم.

اول یا اصلی؟

«مشکل اول»: هر عاملی ‌که باعث شده نتوانید پروژه یا کار بزرگی که دوست داشته­‌ا‌ید را تا کنون شروع کنید، «مشکل اول» می‌نامیم. توجه کنید که شاید دلایل متعددی باعث شده که نتوانید کارتان را شروع کنید. با این وجود، برای سادگی مطلب همچنان به آن‌ها «مشکل اول» می‌گوییم. ­ به زبان مدیریت پروژه مشکل اول­ فعالیتی است که تا انجام نشود پروژه شروع نخواهد شد. این در واقع همان قدم اولی است که هیچ سفری بدون آن آغاز نمی‌شود.

«مشکل اصلی»: خب حالا ببینید همیشه بزرگترین ترس یا نگرانی شما در مورد انجام آن کار بزرگ چه بوده؟ شاید توان شروع کار را داشته­‌اید اما می‌ترسیدید نتوانید از پس یک مرحله خاص و پیچیده آن برآیید. در حقیقت مشکل اصلی مهم‌ترین و سخت‌ترین یا شاید پرهزینه‌ترین و یا طولانی‌ترین فعالیت هر پروژه است. دقیق‌تر بگویم: «مشکل اصلی فعالیتی است که بزرگترین ارزش وزنی را دارد.»

اصالت مشکل اصلی

شاید تا به اینجا متوجه شده باشید که چطور می‌خواهم فلسفه را به مدیریت پروژه پیوند بدهم. بله! اصالت با مشکل اصلی است.

دلیل انجام نشدن هر پروژه این است که شما گاهی آگاهانه و در بیشتر موارد ناخودآگاه، شک داشته‌اید که آیا از پس فعالیت اصلی آن برمی­‌آیید یا خیر. برای همین هیچ وقت از مرز مشکل اول عبور نکرده‌اید.

در واقع شما به خاطر ترس از قدم اصلی، قدم اول را برنمی‌­دارید. برای مثال شما ممکن است بدانید چطور یک دامین ثبت کنید. شما ممکن است بتوانید وب‌سایت خود را راه­‌اندازی نمایید. با این وجود، هیچ وقت صاحب وب‌سایت شخصی خود نشده­‌اید. چرا؟! چون شک دارید که از پس فروش آنلاین آن برخواهید آمد یا خیر. شما می‌دانید تا وقتی واحد درسی خاصی (که آنرا مشکل می‌پندارید.) را نگیرید و پاس نکنید عملاً، فارغ‌التحصیل نمی‌شوید ولی چون مطمئن نیستید از پس محاسبات یک یا چند بخش آن برمی‌آیید یا خیر، تا حد امکان گرفتن این واحد و در نتیجه فارغ‌التحصیل شدن‌تان را به تأخیر می‌اندازید.

فقط شروع کننده نباشید! 

مرحله اول جهت موفقیت در هر کاری شناسایی مشکلات اصلی است، اما در کمال تعجب می‌بینیم اکثر آدم‌های شکست خورده تنها برای هرکاری، راجع به کارهای آغازین (مشکل اول) به کسب اطلاعات و تجربه می‌پردازند. این چنین است که پس از سپری شدن فاز آغازین آن کار بزرگ، کم‌کم مشکلات اصلی نمایان می‌شوند. به ناچار، چنین افرادی در همین مرحله متوقف شده و به فکر رها کردن پروژه (کار فعلی ) و پیدا کردن یک شروع جدید می‌افتند.

برای متحول کردن زندگی خود لازم است تصمیم بگیرید. از امروز به جای شروع‌کننده، تبدیل به یک تمام‌‌کننده خوب شوید. برای رسیدن به این نتیجه، در هر کار یا پروژه بزرگ مشکل اصلی را پیدا کنید.  راجع به آن اطلاعات کامل کسب کنید. با افرادی که از پسِ آن برآمده‌اند صحبت کنید و راهکارهای ابداعی آن‌ها را جویا شوید. در یک کلام، خود را برای مواجه شدن با آن مرحله آماده کنید. سپس بی‌درنگ اقدام کنید، قدم اول را بردارید و بعد سراغ مسئله یا مسائل اصلی بروید.

 


نویسنده: سعید حدادی

درباره نویسنــده
نویسنده
سعید حدادی
نظرات کاربـــران
فاقد دیدگاه
دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است. اولین دیدگاه را شما بنویسید.
ثبت دیدگاه

دسته بندی مطالب

محصولات جدید

دوره جامع نویسندگی غیرداستانی
تومان
9,800,000

جستجو کنید ...

تبلیغات